سرشارم ازوجود خداوبندگی...
بوی خاک ترسم رامیریزدازمرگ
وقتی آب میپاشم حیاط خانه پدری ام را
یک مترزیر زمین شاید آنجا هم
یک مشت از آن روی صورتم وآغازسفری دیگر...
به پای خود به آتش آمدم اما
خیال روی تو آرامشیست،ای شعله...
دختری در شنزار...برچسب : نویسنده : 6naghos2f بازدید : 138